چکیده
سیاستگذاری فرهنگی در ایران پس از انقلاب اسلامی، متأثر و منبعث از جریانهای فکریای است که ریشههای آن را باید در دهههای چهل و پنجاه جستجو کرد. در این چهارچوب مقاله حاضر دو مفهوم اصلی «غربزدگی» و «بازگشت به خویشتن» که از سوی جلال آل احمد و علی شریعتی مطرح شد، به همراه منظومة فکری امام خمینی (ره) که به صورت مستقل و مجزایی این انگارهها را در خود مستتر داشت به عنوان مفاهیم اصلی انقلاب فرهنگی که بعدها مورد توجه سیاستگذاران قرار گرفتند و به نقشة راهنما و راهبری فرهنگی در محیطهای آموزشی و دانشگاهی بدل شدند، مورد مطالعه قرار داده است. پرداختن به ریشههای سیاستگذاری فرهنگی از آن جهت حائز مینماید که سیاستهای فرهنگی برای هژمونیک شدن در جامعة هدف و در این پژوهش دانشجویان دانشگاه، میباید از قدرت و قابلیت اقناعی برخوردار باشند. که بخش مهمی از آن به سرچشمههای فکری و اندیشهای باز میگردد. بررسی ریشههای فکری این نظام معنایی به عهدة مقالة حاضر است که سعی در واکاوی آن با توجه به افکار و اندیشههای مبدعان آن دارد. در انتها نیز مفهوم هژمونی به عنوان راهحلی جهت جامعهپذیر شدن سیاستهای فرهنگی معرفی شده است. روش این پژوهش از نوع مطالعه کیفی و با استفاده از،«مطالعه موردی کیفی» است. همچنین از تکنیک «تحلیل محتوای کیفی» و «گروههای متمرکز» برای جمعآوری دادهها استفاده شده است. در بخش تحلیل دادهها نیز«تحلیل تماتیک موضوعی» انتخاب گردید. نتایج تحقیق به سه مؤلفه«ناکارایی سیاستهای فرهنگی»، «تشویش معرفتی سیاستگذاران فرهنگی» و «سیاست زده بودن برنامههای فرهنگی» ختم شد. این عوامل به عنوان مهمترین دلایل عدم تفاهم بین حاکمیت و بدنه دانشگاه در زمینه سیاستهای فرهنگی به ویژه محیطهای علمی و دانشگاهی معرفی شده است. به کارگیری مفهوم هژمونی به عنوان راهبردی برای غلبه بر موانع جاری سیاستگذاری بر این موضوع اتخاذ شده است. همچنین یافتههای تحقیق برضرورت همگرایی بیشتر میان نیازهای نسل جوان دانشجو و انتظارات فرهنگی در سیاستگذاری فرهنگی برای غلبه بر شکاف میان تصور و واقعیت تاکید میگذارد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Ideational Roots of Cultural Policy-making in Post-revolutionary Iran: Based on the Ideas of Ali Shariati, Jalal Ale-ahmad and Imam Khomeini
چکیده [English]
Different theories have their distinct approach to culture emerging from their regimes of knowledge and philosophical ideology.
Without any doubt, policies come from liberalism and Marxism are different from those of Islamic culture in various aspects.
Cultural policy-making in post-revolutionary Iran was affected by a variety of popular ideas of 1960s and 1970s. Cultural revolution had objectives such as "ratification of professors who are in relation to the East and West", "changing university to an environment for compiling Islamic high sciences" and "produce a basic revolution in universities".
Two main conceptions "Gharbzadegi" (by Jalal Ale-ahmad) and "Bazgashte- be- khishtan" (by Ali Shariati) were at the centre of politicians’ consideration and later on, employed to produce a guide map for cultural strategy in universities.
These key terms along with Imam Khomeini's explanation of the Western culture have taken part in a semantic synergy system and to formulate university cultural environments contents in a desirable mode.
The present article examines the emerging contexts of this semantic system in the form of intellectual roots and intents to know about its genealogy while paying attention to thoughts belong to their genesis
کلیدواژهها [English]
- Cultural Policy
- Gharbzadegi
- Bazgashte- be- khishtan
- Hegemony
- Cultural