چکیده
جهانی شدن عبارت است از «بسط جهان غریبه»؛ جهانی که از دیالکتیک میانِ «ذهنیت کنشگران جهان نزدیک» با «عینیت عناصری که از جهان دور آمدهاند» شکل گرفته است. بسط جهان غریبه، عناصر جهان آشنا را دستخوش دگرگونی میسازد. «دینداری» نیز به عنوان یکی از مهمترین عنصر جهان آشنا از این تأثیرات مصون نخواهد ماند. در این مقاله، دینداریها به چهار گونه تقسیم شده است: 1ـ دینداری روشمدار، که در آن، روشهای دستیابی به اهدافِ دینی و معنوی بر خود هدفها اولویت دارند. 2ـ دینداری هدفمدار که در آن اهداف اصالت دارند و روشها میتوانند سیال و متغیر باشند.3ـ دینداری اخلاقمدار که متعلقاناش چهارچوبهای کلی زندگیشان را بر اساس ضوابط اخلاقی و عقلانی میسازند و دین به معنای رایجاش، حداکثر در کنار سایر بخشهای زندگیشان قرار دارد 4ـ دینداری عرفمدار که دینداریای است کمتر آگاهانه و بیشتر در تقلید از عرفِ رایج. هر یک از این چهار دسته دینداران، با بسط جهانِ غریبه و عناصرِ آن مواجههای متفاوت دارند که چهار پیامدِ مختلف درپی خواهد داشت: خودآگاه شدن کنشگر، فعال شدن کنشگر، تیز شدن دینداریها و ایجاد دینداریهای بدیل.
کلیدواژهها