نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
این پژوهش کاوشی است دربارۀ تعامل من/ دیگری در فضای اجتماعی نیمۀ دوم دهۀ هفتاد و اوایل دهۀ هشتاد به میانجی سینمای ایران. طبق رویکرد نظری پژوهش، تعامل من/ دیگری برساختی اجتماعی است که فرم و محتوای آن به فراخور گشودگی/ فروبستگی، زایایی/ سترونی و غنا/ تهیبودگی جهان زندگی تعیین میشود. برای ایضاح و تشریح این ایده به آرای زیمل، باختین و هابرماس استناد شده است. ایدۀ دیگر پژوهش آن است که میانجی هنر (سینما) بهتر میتواند ما را در فهم ظرایف و پیچیدگیهای این مسئلهیاری رساند. بر این اساس، به شیوۀ نمونهگیری هدفمند سه فیلم آژانس شیشهای، زیر پوست شهر، بوتیک انتخاب و با روش «تحلیل روایتِ نشانهشناختی» تحلیل شدهاند. نتایج حاکی از آن است که هرچه از جهان زندگی گشوده و پویای نیمۀ دوم دهۀ هفتاد، که فضای دیالوگمحور آژانس شیشهای بازتاب آن است، فاصله میگیریم، و به اوایل دهۀ هشتاد، که در حالوهواییأسآور بوتیک بازنمودیافته است، نزدیکتر میشویم، نوع تعامل من/دیگری تغییر میکند. زیر پوست شهر در عین اینکه تکراریبودنِ تراژیک جریان زندگی برای فرودستان را به تصویر میکشد، گشودگی و پویایی آن را برجسته میسازد و گویای آن است که آنها اساساً با وضعیتی ناهمگن و پویا مواجهاند. اما بوتیک روایت سیطرۀ فضاهای هیستریک، تعاملهای مخدوش، واپسروی روانی و زندگی روزمرۀ متلاشیشده در اوایل دهۀ هشتاد است. میتوان نتیجه گرفت که شوق به تعاملِ معنادار با دیگری به مرور جای خود را به بیاعتنایی به دیگری و معنازدودگی هر گونه تعامل میدهد.
کلیدواژهها