شناسنامه علمی شماره
چکیده
این مقاله با استفاده از دادههایی که از یک تحقیق کیفی در مورد خشونت علیه زنان بهدست آمده است، بر آن است تا تجربه زیسته و تصور زنان را نسبت به انواع خشونت خانگی، علتهای آن و نقش سیستم عدالت کیفری، قانون و پلیس در برخورد با خشونتهای خانگی تبیین و ترسیم کند. این پژوهش براساس مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته با 50 زن متأهل 63-18 ساله در تهران صورت گرفته است و فاقد قابلیت تعمیم آماری میباشد.
یافتههای تحقیق حاکی از آن است که اگرچه زنان خشونتهای خانگی را امری به شدّت ناپسند و آسیبرسان میدانند، اما بیشتر آن را مسئلهای شخصی و خصوصی تلقی میکنند. از طرفی زنان خشونت علیه خود را امری اجتنابناپذیر نمیدانند، بلکه بر این باورند که با تغییر در قوانین و سیستمهای فرهنگی که مردسالاری را مورد حمایت قرار میدهد، میتوان از خشونتهای خانگی که بهطور عمده در متن مناسبات قدرتی و نابرابری زنان و مردان تعریف میشود، اجتناب کرد. زنان بر این باورند که حاکمیت مردسالاری بر دستگاههای قانونی و اجرایی مانع از برخورد با خشونتهای خانگی میگردد. نتایج تحقیق در این راستا قابل تفسیر است که خشونتهای خانگی به سهولت قابل پیگرد قانونی نمیباشد، مگر آنکه قربانیان خشونت عزم خود را در جهت پیگیری قانونی جزم کنند و از طرفی، قانونگذار نیز خشونتهای خانگی را جرم تلقی کند و برای خاطیان و مجرمان تنبیه مناسبی را در نظر گیرد.
کلیدواژهها