انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122Family, Mediation & Internet Risks: The Study of the Relation between Parental Mediation Strategies and Adolescents' Exposure to Internet risksخانواده، نظارت و مخاطرات اینترنتی: مطالعه رابطه استراتژیهای نظارتی والدین با میزان مواجهه نوجوانان با مخاطرات اینترنتی114170203110.22034/jcsc.2021.539670.2463FAمحمد تقی عباسی شوازیاستادیار جامعهشناسی، بخش جامعهشناسی و برنامهریزی اجتماعی دانشگاه شیراز (نویسنده مسئول)0000-0001-9806-5934لیلا زادباقریدانشجوی دکتری جامعه شناسی بخش جامعه شناسی و برنامه ریزی اجتماعی دانشگاه شیرازحبیب احمدیاستاد جامعه شناسی، بخش جامعه شناسی و برنامه ریزی اجتماعی دانشگاه شیرازعلی یار احمدیدانشیار جمعیت شناسی بخش جامعه شناسی و برنامه ریزی دانشگاه شیرازJournal Article20210929Rapid innovations in communication technologies and the consequences of the Covid 19 epidemic for social interaction have pushed much of adolescent activity to the Internet. The increasing use of the Internet by adolescents, along with unprecedented opportunities, has also created emerging risks. The present study aimed to study the relationship between surveillance strategies and religion with various types of Internet risks. In this regard, 1806 students aged 18-13 in Yasuj city were selected by inverted random sampling technique and answered the questions of the online questionnaire. The results showed that there is a significant correlation between the variables of parental mediation strategy and the Internet use and the rate of adolescents' exposure to Internet risks. The results of structural equation analysis showed that parental enabling mediation and restrictive mediation strategies have a negative and significant correlation (r = -0.194) and (r = -0.106) with adolescents' exposure to Internet risks, respectively. Enabling mediation reduces the risks as children and adolescents use the Internet, while restrictive mediation is less successful even as adolescents use the Internet. This study shows that seek to restrict Internet use at the individual, family, and consequently macro levels has less of an impact on reducing Internet risks than empowering mediation that interacts with the child while supporting the Internet and they are trying to increase his internet literacy.نوآوری های سریع در تکنولوژی های ارتباطی و پیامدهای همه گیری کووید 19 برای تعاملات اجتماعی بخش عمده ای از فعالیت های مردم را به اینترنت کشانده است. استفاده بیش از پیش نوجوانان از اینترنت در کنار فرصت های بی سابقه، مخاطرات نوظهوری نیز پدید آورده است. پژوهش حاضر با هدف مطالعه رابطه استراتژی های نظارتی و الدین با انواع مخاطرات اینترنتی انجام شده است. در همین راستا، 1806 نفر از دانش آموزان 13-18 ساله شهر یاسوج با تکنیک نمونهگیری تصادفی وارونه انتخاب و به سؤالات پرسشنامه آنلاین پاسخ دادهاند. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای استراتژی نظارتی والدین و میزان استفاده از اینترنت با میزان مواجهه نوجوانان با مخاطرات اینترنتی همبستگی معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد، استراتژی های نظارتی توانمند کننده والدین و محدود کننده به ترتیب با همبستگی (194/0- r= ) و (106/0- r=) بطور منفی و معناداری با میزان مواجهه نوجوانان با مخاطرات اینترنتی رابطه دارند. نظارت توانمند کننده همراه با افزایش استفاده کودک و نوجوان از اینترنت مخاطرات را کاهش می دهد در حالیکه نظارت محدود کننده حتی با کاهش استفاده نوجوانان از اینترنت کمتر موفق به این امر است. این مطالعه نشان می دهد، نظارت هایی که بدنبال محدود کردن استفاده از اینترنت در سطوح فردی، خانوادگی و تبعا کلان هستند تاثیر کمتری بر کاهش مخاطرات اینترنتی دارند تا نظارت های توانمند کننده که در عین حمایت از کودک در استفاده از اینترنت با او تعامل دارند و تلاش میکنند سواد اینترنتی او را افزایش دهند.https://www.jcsc.ir/article_702031_1a1479bed75e33de2a0b061abe9f5855.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122Solidarity in Contemporary Iran: The History of an Idea
(from the constitutional revolution to the 1979 revolution)«همبستگی» در ایرانِ معاصر: تاریخِ یک مفهوم (از دورۀ مشروطه تا انقلابِ 1357)437569692210.22034/jcsc.2022.559171.2589FAعلیرضا ذاکریجامعه شناسی، دانشکده علوم انسانی، تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0002-1682-7737Journal Article20220726The target of this paper is to study the history of the concept of solidarity in contemporary Iran. A distinction has been made between the everyday usage of this word and its usage in social science as a term of art. Our study indicates that the word “hambastegi” was coined in the 1940s, although synonyms such as “ettefagh”(consensus), “ettehad” (unity), “taavon”(cooperation) and “baradari”(fraternity) were commonly used in the constitutional revolution and before. From these words, unity, union, cooperation and fraternity are being used frequently today. <br />In the terminology of social science, the word “hambastegi” for solidarity has been in use from the 1960’s. The concept is mostly discernible in translations and interpretations of Durkheim’s works. There are two distinct interpretations of this concept in social science literature today. The first, mostly under the influence of French socialist tradition, parallels solidarity with cooperation and syndicalism, and believes it could be achieved through the participation of every citizen in society. The second interpretation is under the influence of American conservative sociology that views solidarity in terms of conformity with the existing order.هدف این مقاله مطالعۀ تاریخ مفهوم همبستگی در ایران معاصر است. در این مطالعه استفادۀ عمومی از این واژه از استفادۀ آن در علوم اجتماعی تفکیک شده است. <br />مطالعۀ ما نشان میدهد واژۀ همبستگی، در زبان فارسی واژۀ جدیدی است که در دهۀ 20 جعل شده و رواج پیدا کرده است. اما واژگان خانوادۀ این مفهوم مانند اتفاق، اتحاد، معاضدت و تعاون، برادری و اخوت، از دورۀ مشروطه و قبل از آن رایج بودهاند. از این میان واژگان اتحاد و اتحادیه و تعاون و برادری تا امروز نیز استفاده میشوند. <br />در ادبیات علوم اجتماعی واژۀ همبستگی به عنوان معادلی برای solidarity از دهۀ 40 رواج پیدا میکند. این واژه اغلب در ترجمه و شرح آثار دورکیم دیده میشود. رد دو تفسیر از این مفهوم را میتوان در ادبیات علوم اجتماعی این دوره دید. یکی تفسیری متأثر از سوسیالیسم فرانسوی که همبستگی را در کنار تعاون و سندیکالیسم میبیند و آن را امری میداند که باید با مشارکتِ همۀ شهروندان جامعه ساخته شود. تفسیر دوم متأثر از جامعهشناسیِ محافظهکار آمریکاست که همبستگی را به معنای همنوایی با نظم موجود میداند.https://www.jcsc.ir/article_696922_1a602ccdf2077d6cef16cc21d1aa5485.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122the image and environmental communication: the semiological analysis of the image related to water crisis in telegram chanelامر بصری و ارتباطات زیست محیطی: تحلیل نشانه شناختی تصاویر مرتبط با بحران آب ایران درکانال های تلگرامی7711370309110.22034/jcsc.2023.114762.2011FAفرزاد غلامیاستادیار مطالعات ارتباطی گروه علوم ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، نویسنده مسئولسید سعیدرضا عاملیاستاد گروه علوم ارتباطات احتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران0000-0002-3724-4362عبدالله بیچرانلواستادیار گروه علوم ارتباطات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران0000-0002-1266-9671Journal Article20190924. موضوع این پژوهش استفاده کنشگران محیط زیست و روزنامه نگاران محیط زیست فعال در تلگرام از تصاویر برای فهم موضوع بحران آب در ایران است. بنابراین سوال پژوهش این است که تصاویر مورد استفاده در کانال های تلگرام بحران آب را در چه چارچوب های تعریف کرده اند؟ و فرانقش بازنمودی، تعاملی و ترکیبی تصاویر از چه الگوهایی تبعیت می کند؟ برای پاسخ به سوال فوق 17 کانال تلگرامی مرتبط با بحران آب ایران شناسایی شده است و تصاویر آنها در بازه زمانی دی 94 تا دی 97 استخراج شده است، سپس تصاویر با رویکرد نشانه شناسی اجتماعی مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از ان است که اقتصاد سیاسی آب، زیست بوم گرایی، محیط زیست گرایی، عدالت زیست محیطی، امنیت آب و معنویت گرایی مهمترین چارچوب هایی هستند که برای تعریف بحران آب در تصاویر به کار گرفته شده است. فرانقش بازنمودی تصاویر بیشتر از الگوی مفهومی استفاده کرده است تا روایی. در فرانقش تعاملی هم زاویه دوربین مستقیم، هم سطح چشم است که به این معناست که بحران آب برای مخاطب موضوعی آشناست و جزئی از جهان اجتماعی اوست. همچین در بیشتر تصاویر از الگوی عرضه استفاده شده است به این معنا که مخاطب را در مورد بحران آب به تفکر واد دارد، تا این که از طریق تحریک احساسات او را به عمل وا دارد. در فرانقش ترکیبی نیز ساختار بیشتر تصاویر مرکزا گراست و ساختار معلوم و مجهول تصاویر به گونه ای است که این موضوع برای مخاطب آشناست.موضوع این پژوهش استفاده کنشگران محیط زیست و روزنامه نگاران محیط زیست فعال در تلگرام از تصاویر برای فهم موضوع بحران آب در ایران است. بنابراین سوال پژوهش این است که تصاویر مورد استفاده در کانال های تلگرام بحران آب را در چه چارچوب های تعریف کرده اند؟ و فرانقش بازنمودی، تعاملی و ترکیبی تصاویر از چه الگوهایی تبعیت می کند؟ برای پاسخ به سوال فوق 17 کانال تلگرامی مرتبط با بحران آب ایران شناسایی شده است و تصاویر آنها در بازه زمانی دی 94 تا دی 97 استخراج شده است، سپس تصاویر با رویکرد نشانه شناسی اجتماعی مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از ان است که اقتصاد سیاسی آب، زیست بوم گرایی، محیط زیست گرایی، عدالت زیست محیطی، امنیت آب و معنویت گرایی مهمترین چارچوب هایی هستند که برای تعریف بحران آب در تصاویر به کار گرفته شده است. فرانقش بازنمودی تصاویر بیشتر از الگوی مفهومی استفاده کرده است تا روایی. در فرانقش تعاملی هم زاویه دوربین مستقیم، هم سطح چشم است که به این معناست که بحران آب برای مخاطب موضوعی آشناست و جزئی از جهان اجتماعی اوست. همچین در بیشتر تصاویر از الگوی عرضه استفاده شده است به این معنا که مخاطب را در مورد بحران آب به تفکر واد دارد، تا این که از طریق تحریک احساسات او را به عمل وا دارد. در فرانقش ترکیبی نیز ساختار بیشتر تصاویر مرکزا گراست و ساختار معلوم و مجهول تصاویر به گونه ای است که این موضوع برای مخاطب آشناست.https://www.jcsc.ir/article_703091_0b630190b3dd93f3a97fa6386281f11e.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122Comparative Institutionalism: The Typology of Institutional Arrangements of Elite Countriesنهادگرایی تطبیقی: نوعشناسی ترتیبات نهادی کشورهای نخبهفرست11514424193810.22034/jcsc.2021.99820.1792FAزینب فاطمی امیندانشجوی دکتری جامعه شناسی اقتصادی و توسعه دانشگاه فردوسی مشهدعلی یوسفیدانشیار جامعه شناسی دانشگاه فردوسی ،مشهدحسین اکبریدانشیار جامعه شناسی ،دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20181217To manage the brain drain phenomenon, paying attention to the special role of institutions influencing an institutional framework, promises a new approach to dynamic analyzes of social phenomena. The institutional structure of each country effectively influences institutional qualities (efficiency and legitimacy) and institutional arrangements (centralization-decentralization). The governing institutional arrangements determine why, in some societies, the brain drain has become a social issue?<br />The comparative evaluations focused on the impact of institutional quality and the type of institutional arrangements of elite countries on the brain drain in this paper, based on the secondary analysis of international data. The comparison of the average institutional quality of countries shows higher institutional, political, economic and legal qualities for European countries, and vice versa, for Asian countries such as Iran, we see a low average of institutional qualities. On the one hand, institutional concentration in elite countries has shaped a set of non-developmental institutional arrangements and, on the other hand, by imposing institutional constraints, has increased the output of elites from these countries and their non-return to their countries. The institutional transfer of the Iranian elite to advanced countries focuses on institutionalized institutional arrangements in the country, which, according to available data, indicates that weaknesses in the rule of law, low job security and limited economic and political freedoms are limited.برای مدیریت کلان پدیده خروج نخبگان، توجه به نقش ویژه نهادهای اثرگذار در یک چارچوب نهادی، نوید رویکردی نو برای تحلیلهایی پویا از پدیدههای اجتماعی را میدهد. ساختار نهادی هر کشور، بطور مؤثر کیفیتهای نهادی (کارآیی و مشروعیت) و ترتیبات نهادی (تمرکززدا- تمرکزگرا) آن را تحت تأثیر قرار میدهد. ترتیبات نهادی حاکم است که تعیین میکند چرا در برخی جوامع، خروج نخبگان تبدیل به یک مسئله اجتماعی شده است؟ <br />ارزیابیهای تطبیقی معطوف به تأثیر کیفیت نهادی و نوع ترتیبات نهادی کشورهای نخبهفرست بر خروج نخبگان در این نوشتار با تکیه بر تحلیل ثانویه دادههای بینالمللی انجام گرفته است. مقایسه میانگین کیفیتهای نهادی کشورها نشان از کیفیتهای نهادی سیاسی، اقتصادی و حقوقی بالاتر برای کشورهای اروپایی است و بالعکس، برای کشورهای آسیایی همچون ایران، میانگین پایینی از کیفیتهای نهادی را شاهدیم. تمرکزگرایی نهادی در کشورهای نخبهفرست از یک طرف، مجموعهای از ترتیبات نهادی غیرتوسعهگرا را شکل داده و از طرف دیگر با اعمال محدودیتهای نهادی باعث افزایش خروج نخبگان از این کشورها و عدم بازگشت مجدد آنان به کشورهایشان شده است. انتقال نهادی نخبگان ایرانی به کشورهای پیشرفته، معطوف به ترتیبات نهادی تمرکزگرا در کشور است که حسب دادههای موجود، بیانگر اجرای ضعبف حاکمیت قانون، امنیت شغلی پایین و آزادیهای اقتصادی و سیاسی محدود میباشد.https://www.jcsc.ir/article_241938_06523e2ecabb14b52322dfb1f7cbf6cc.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122Identity, Sexuality and Discourse of Fluid Feminism in Contemporary Iranهویت، سکسوالیته و گفتمان فمینیسم سیّال در ایران معاصر14517224918910.22034/jcsc.2022.545392.2515FAسمانه معظّمداوطلب دریافت دکتری دانشگاه الزهراءJournal Article20211222One of the significant passages through the way of understanding the women’s identity relations in contemporary Iran is the re-reading and interpretation of discourse conflicts in limiting and defining The sexuality and its connection with the intellectual and practical existence of women. To the extent that if neglected, it can deprive women of a less distorted knowledge of their status, their demands, and their social and political rights. Relying on historical and discourse analysis derived from the results of in-depth interviews with 8 women born in the sixties in Iran, this article depicts the dominant discourse forms around the signifiers of 'women and sexuality' and shows the hegemonic disputes over its meaning, with the focus on the elimination and integration of sexuality in historical moments. According to the result of this study, we concluded some broader types of action subjects within the discourse of resistance in post-revolutionary Iran (which we have here called the fluid discourse of feminism), whose subjectivity, based on the theoretical logic of this research, is the cumulative consequent of repressed demands by the dominant discourse. We have also shown how people react to this discourse in the context of their daily lives and manipulate and change it in how they use it.یکی از گذرگاههای قابل توجه در مسیر شناختِ مناسبات هویتی زنان در ایران معاصر، بازخوانی و تفسیر نزاعهای گفتمانی در تحدید و تعریف امر سکسوال و پیوند آن با هستیِ فکری و عملی زنان است. بُعدی که اگر مغفول بماند، میتواند زنان را از شناختی دقیق نسبت به وضعیت خود، مطالبات و حقوق اجتماعی و سیاسی شان محروم کند. این مقاله با تکیه بر تحلیل تاریخی و تحلیل گفتمانی مستخرج از نتایج مصاحبه عمیق با 8 زن از متولدین دهه شصت در ایران، صورت های گفتمانی حاکم حول دال زن و سکسوالیته را ترسیم نموده و نزاع های هژمونیک بر سر معنابخشی به آن را –با محوریت حذف و ادغام امر سکسوال- در بزنگاههای تاریخی نشان میدهد. نتیجۀ این مطالعه، شناخت سوژههای گستردهتری در هیأت گفتمان مقاومت در ایران ِ پس از انقلاب -که ما در این جا آن را گفتمان فمینیسم سیّال خوانده ایم-بود که سوژگیشان با منطق نظری این تحقیق، نتیجه تجمیعی از مطالبات سرکوب شده توسط گفتمان مسلّط است. همچنین نشان دادهایم که چگونه افراد در متن زندگی روزمرهشان به این گفتمان واکنش نشان میدهند و آن را در نحوه کاربست حک و اصلاح و دستکاری میکنند.https://www.jcsc.ir/article_249189_f6bdd0ecf1b623266572d9df224eebe0.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122A study of social and cultural factors affecting the lifestyle of Tehran women in the field of body managementبررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر سبک زندگی زنان تهرانی در حوزه مدیریت بدن17319724650010.22034/jcsc.2021.525966.2368FAعلی ساعیگروه جامعه شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمعصومه بحیراییکارشناسی ارشد جامعهشناسیفاطمه موسوی ویایهدکترای جامعهشناسیJournal Article20210516The present thesis sought to address social and cultural factors affecting body management intensity in middle-aged married women and single girls in Tehran. By reviewing the views of the key thinkers on lifestyle (e.g. Bourdieu, Giddens, Veblen, and Susan Bordo), it was found that that social factors such as religiosity, socioeconomic status, marital status, and social acceptance of body management can be the main variables of this study. First theoretical and operational definitions were provided and then the research hypotheses were tested using empirical evidence. The present survey used questionnaires to collect the data. The population consisted of two hundred 35- to 46-year-old women and girls living in District 4 of Tehran Municipality selected via non-probability and quota sampling.<br /><br />Statistical analysis of the collected field data confirmed all research hypotheses. The higher the socioeconomic status the household enjoyed, the more intensive its body management was. The more attention the subjects paid to religion, the less attention they paid to body management. The results showed that there was a significant relationship between social acceptance of the body and body management in the subjects. They also revealed that there were no significant differences between married women and single girls with respect to body management.هدف این مقاله بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر شدت مدیریت بدن در زنان میانسال شهر تهران است. نظرات متفکران اصلی حوزه سبک زندگی مانند بوردیو، گیدنز، وبلن، سوزان بردو چارچوب نظری تحقیق را فراهم کردهاند. این تحقیق به شیوه پیمایش و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته انجام شده و جامعه آماری شامل 200 نفر از زنان و دختران 46-35 ساله شهر تهران است که با روش نمونهگیری غیراحتمالی و سهمیهای انتخاب شدند. یافتههای تحقیق و آزمونهای آماری رگرسیون و واریانس نشان میدهد که هرچه پایگاه اقتصادی- اجتماعی فرد بالاتر باشد مدیریت بدن (آرایش، نوع پوشش، رژیم لاغری، ورزش و ...) او بیشتر است. هر چقدر افراد دینداری بیشتری داشته باشند، مدیریت بدن در آنها کمتر است. یافتههای حاصل از آزمون فرضیات پژوهش بیانگر رابطه معنادار میان پذیرش اجتماعی بدن و مدیریت بدن زنان است و بین دو گروه زنان متأهل و دختران مجرد میانسال در میزان مدیریت بدن تفاوت معناداری وجود ندارد.https://www.jcsc.ir/article_246500_9ebf012fcf9a02d40b2a0594dcabe3cc.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122A narrative analysis of “the transition to childhood” in children's literature
A case study of Farhad Hassanzadeh’s “Call Me Ziba” novelتحلیل روایت «گذر از کودکی» در ادبیات کودک (مطالعه موردی رمان «زیبا صدایم کن» فرهاد حسن زاده)19922424373710.22034/jcsc.2020.129939.2161FAمهدی (مهران) حجوانیاستادیار پژوهش هنر در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهرزینب مسیبی0. کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی (نویسنده مسئول)Journal Article20200626The wide range of childhood and experiences from “the transition to childhood” are reproduced in child stories as one of the forms of cultural texts that have evolved along with the evolution of the concept of childhood. The main purpose of this article is to explore how to narrate the transition to childhood in the novel “Call Me Ziba”. The main premise of this research is that the novel is formed as a media content to the understanding audience from values and norms of society. In the present article, an attempt is made to answer the main question, how to narrate “the transition to childhood” descriptive-analytical manner. In this research, this novel is analyzed for its structural and content features with a narrative approach and a combination of two patterns, Génette and Barthes. In addition to exploring the narrative structure, connotation in this novel. results show; The transition from childhood in this novel is narrated in such a way that the child must quickly go through the stage of childhood and become an active member of society within the framework of social structures, but the child Looking for deconstruct. Various aspects of self-reflection, which are prominent features of individualism, are recounted in this novel. The narrative of the independent world of childhood in the form of hidden languages, special environments for children, creates a different image of childhood as a special group.معانی گستردهای از کودکی و تجربههای متنوعی از «گذر از کودکی» در داستانهای کودک به عنوان یکی از اشکال متون فرهنگی که همگام با تحول در مفهوم کودکی دستخوش تغییر شده، بازتولید میشود. هدف اصلی این مقاله، بررسی نحوهی روایت «گذر از کودکی» در رمان «زیبا صدایم کن» است. پیشفرض اصلی این پژوهش آن است که رمان به مثابه محتوای رسانهای به فهم مخاطب از ارزشها و هنجارهای جامعه شکل میدهد و بخش عظیمی از آنچه در نگرش اجتماعی و نگاه کودکان به جهان پیرامون شکل میگیرد به سبب قابلیت درگیر شدن مخاطب، ریشه در بازنمایی عرفهای اجتماعی در این متن دارد. در مقاله حاضر سعی میشود به شیوه توصیفی- تحلیلی به پرسش اصلی؛ گذر از کودکی در رمان «زیبا صدایم کن» چگونه روایت میشود؟ پاسخ داده شود. رویکرد روایتشناسی با تلفیق الگوهای روایی ژنت و بارت به دلیل ویژگیهای ساختاری و محتوایی این رمان انتخاب شده است و علاوه بر بررسی ساختار روایی به دلالتهای ضمنی در این پژوهش پرداخته میشود. نتایج نشان میدهد،گذر از کودکی در این رمان به گونهای روایت میشود که کودک باید به سرعت از مرحلهی کودکی گذر کند و در چهارچوب ساختارهای اجتماعی به عضو فعال جامعه تبدیل شود اما خودِ کودک به دنبال ساختارشکنی است. جنبههای متنوعی از بازاندیشی در خویشتن که از ویژگیهای بارز فردگرایی است، در این رمان بازگو میشود. رمان «زیبا صدایم کن» با تصویرسازی دنیای مستقل کودکی، روایت متفاوتی از کودکی به مثابه گروه خاص را بازگو میکند.https://www.jcsc.ir/article_243737_d1e97782944135cf7977e0ce812d0f1d.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122The Weight of Physical Environment: An Ethnography of Emotions and Bodies in a Marginalized Neighborhood in Tabrizوزن محیط فیزیکی: مردمنگاری عواطف و بدنها در محلهای حاشیهنشین در تبریز22524625353510.22034/jcsc.2022.525257.2352FAاصغر ایزدی جیراناستادیار مردمشناسی و عضو هسته پژوهشی مردم شناسی فرهنگی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانJournal Article20210219My ethnographic fieldwork research among a poor neighborhood in Tabriz, showed me that the physical environment is the main ground in which and on it, experiences and lives of this people has been shaped. The particular physical environment of the neighborhood of Malla Zeinal, with its general shape of valleys and hills, its narrow and hundred-steps alleys, moisture lands, humid and rancid homes, constitutes a physical environment which creates some of emotional patterns and some process of ill bodies and diseases. With this field-based understanding, I used anthropology of emotions and medical anthropology to grasp the practical and lived realities theoretically. The data of this research is obtained by a six-month long-term fieldwork. Through written pieces in an ethnographic style, including fieldnote excerpts and analytic commentaries, I will disclose how the physical place penetrate into the everyday experience of Malla Zeinal people and then by which the emotional culture and social relations affected.کار میدانی مردمنگارانهی من در میان محلهای حاشیهنشین در تبریز، به من نشان داد کالبد فیزیکی محله، شالودهای اساسی است که در و روی آن تجربهها و زندگیهای این مردمان شکل میگیرد. کالبد خاص مالازینال، با ریخت کلی دره و تپه، کوچههای تنگ و صدها پلهای، زمینهای مرطوب، خانههای نمگرفته و بوگرفته، محیط فیزیکیای را تشکیل داده که الگوی شماری از عواطف و فرایند شماری از مریضی بدنها را پدید میآورد. با این فهم میدانی، از شاخههای مردمشناسی عواطف و مردمشناسی پزشکی کمک گرفتم تا واقعیتهای عملی و زیستهی این فرودستان را به لحاظ نظری درک کنم. دادههای لازم برای این پژوهش، بر اساس کار میدانی طولانیمدت ششماهه در این محله به دست آمدند. از طریق قطعات نوشتاری به سبک مردمنگارانه، شامل فیلدنوتها و توضیحاتشان، میخواهم آشکار کنم که چگونه محیط فیزیکی به تجربهی زندگی روزانه مردمان مالازینال نفوذ میکند و به واسطهی آن، فرهنگ عاطفی و روابط اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد.https://www.jcsc.ir/article_253535_48e78aaafad70b58fb996952ce0a8dc7.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122Persian Novel and Everyday Life Studies:
A Critical Interpretation of the novel "My Bird" by Fariba Vafiرمان ایرانی و «مطالعات زندگی روزمره»: تفسیر انتفادی رمان «پرندة من» اثر فریبا وفی24727170203010.22034/jcsc.2022.131648.2186FAسارا فریدزادهاستادیار جامعه شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی،دانشگاه تهرانعلی به پژوهدکتری جامعهشناسی، دانشگاه هامبورگمحمدرضا جوادی یگانهدانشیار گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهرانJournal Article20210523One of the significant phenomena in the field of literature after the Islamic Revolution of Iran of 1979 is the advent of "generalization of women's writing" and the rise of elite women fiction writers, which have won significant literary awards between 1999 to 2006. A common feature that binds many of these women writers together is their unique focus on everyday life concerns. Fariba Vafi's novel "My Bird" is no exception. The work significantly highlights the central female character's challenges and dilemmas concerning everyday life. Such an approach explains why this specific story provides a major contribution in terms of "Everyday Life Studies."<br />In this article, an attempt is made to interpret the "everyday life" represented in "My Bird" by referring to the theories of Henri Lefebvre. Furthermore, to recognize and critically analyze everyday life elements, which have been considered in this novel, Rita Felski's formulation for identifying everyday life’s concrete components (repetition, home, habit) has also been applied.از پدیدههای شاخص عرصۀ ادبیات پس از انقلاب اسلامی ایران، «عمومی شدن نویسندگی زنان» و خلق آثار برگزیده یا «نخبهگرا» توسط آنان به ویژه در محدودة سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۶ است. عنصر محوری در بسیاری از این آثار برگزیده، تمرکز ویژۀ آنان بر مقولۀ زندگی روزمره است. رمان «پرندۀ من»، نوشتۀ فریبا وفی، نیز از این خصلت مستثنی نیست. در این اثر به طرز قابل توجهی، چالشها و دغدغههای شخصیت محوری زن داستان در مواجهه با معضلههای زندگی روزمره برجسته شده است و رمان از این حیث، زمینۀ تحقیق جذابی را برای حیطۀ «مطالعات زندگی روزمره» فراهم میکند؛ به طوری که میتوان آن را بازتابندة زندگی روزمرة برخی از زنان جامعة معاصر ایران قلمداد کرد.<br />در این پژوهش با رجوع به آراء هانری لفور و صورتبندی ریتا فلسکی (مؤلفه-های انضمامی سهگانه «تکرار»، «خانه»، «عادت») زندگی روزمرۀ بازنماییشده در رمان «پرندۀ من» را بررسی کردهایم. «مطالعات زندگی روزمره» با الهام از سنتهای نظری مارکسیستی، همچنین به امکان فراتر رفتن سوژههای انسانی از سطح عمومی زندگی روزمره در جوامع معاصر میپردازد. ما نیز در مقالة حاضر، امکان تحقق این جنبة اوتوپیایی را در زندگی روزمرة شخصیتهای محوری رمان «پرندة من» سنجیدهایم.https://www.jcsc.ir/article_702030_ddd1a0667feb192d355c8e102e387d12.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122A study of the cultural representation of mental disorder in Iranian cinema using “ Pdam” method (case study: Hooman Seyedy films)بررسی بازنمایی فرهنگی اختلالات روانی در سینمای ایران به روش پدام (مطالعه موردی: فیلم های هومن سیدی)27330124586010.22034/jcsc.2021.533510.2423FAمهناز آزادگروه فرهنگ و ارتباطات، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانسیدوحید عقیلیگروه علوم ارتباطات، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران، (نویسنده مسئول)ارسیا تقواگروه روانپزشکی، استاد دانشگاه علوم پزشکی ارتش، تهران، ایرانسید علی رحمان زادهگروه علوم ارتباطات، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران0000-0001-6002-0853Journal Article20210605"Mental disorders", as a multifaceted phenomenon and a socio-cultural issue, is one of the most challenging subjects in cinema and television. This study intends to extract from the existing discourses in this field, the cultural approach represented in the films of the Iranian director "Hooman Seyedy". In this study, discourse analysis with "Pedam" approach is the method used for cultural representation of mental disorders. The results of this analysis show that Hooman seyedy, has chosen common features such as unusual behavior, clothing style and appearance different from the norm of society, their distrust of others and inability to interact healthy and a kind of loneliness and isolation of these people from society " for characters with mental disorders in his films as cultural characteristics to represent. The subject of "mental disorder" is portrayed as the main discourse of the films to portray the confusion of human nature in today's society.«اختلالات روانی»، به عنوان پدیده ای چندوجهی و امری فرهنگی-اجتماعی یکی از پرچالش ترین موضوعات قابل بررسی در سینما و تلویزیون است. مقاله حاضر برآن است تا از میان گفتمانهای موجود در این حوزه، رویکرد فرهنگی بازنمایی شده در فیلم های کارگردان ایرانی «هومن سیدی» را استخراج نماید. روش استفاده شده جهت بازنمایی فرهنگی اختلالات روانی در این پژوهش تحلیل گفتمان با رویکرد «پدام» است. نتایج این تحلیل نشان می دهد «هومن سیدی» برای کاراکترهای دارای اختلال روانی در فیلمهای خود، ویژگی های مشترکی چون رفتار نامتعارف، سبک پوشش و ظاهر متفاوت از هنجار جامعه، بیاعتمادی این افراد نسبت به دیگران و عدم توانایی برقراری تعامل سالم و همچنین نوعی تنهایی و جدا افتادگی این افراد از جامعه را به عنوان مشخصههای فرهنگی جهت بازنمایی انتخاب کرده است. موضوع "اختلال روانی" برای به تصویر کشیدن سرگشتگی ماهیتی انسان در جامعه امروز، به عنوان گفتمان اصلی فیلم ها بازنمایی شده است.https://www.jcsc.ir/article_245860_51534fd25d4737dc4916a7eefbb7b72c.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122Investigating the approach of reformist and Conservative governments to the press and social mediaبررسی رویکرد دولتهای اصلاحات و اصولگرا نسبت به مطبوعات و شبکههای اجتماعی30332724698810.22034/jcsc.2021.540790.2476FAفیروز راد1. استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران، نویسنده مسئول،محمد علی قلی زادهدانشجوی دکترای سیاستگذاری عمومی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی،0000-0001-6738-1547مرتضی محمدزادهاستادیار، گروه علوم سیاسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامیJournal Article20211012In Iran, media policy, in addition to the main influential authorities, is also affected by the change of governments; Because one of the basic tools of any government to advance its own goals is the media. This change of governments, depending on the approach of each government, leaves different results in the adoption of actions. Political structure and will are factors that strongly influence political action in Iran. In this study, with a process approach and the interaction of structure and will on political action, the question is answered how the reformist and fundamentalist governments approached the press and social networks and the drugs and obstacles and strengths and weaknesses of governments in implementing the policies of the republic. Islamic Republic of Iran. What is. To do this, Migdal's theoretical approach was used as a strong government and a weak society. In this qualitative study, data were collected and analyzed using library and documentary and interview sources. In order to extract the components of media policy, leadership statements and to obtain the approach of reformist and principled governments, the issues raised by the presidents and ministers of culture and Islamic guidance and press deputies in the period 1376-1392 using the environmental scanning method and the contents extracted by They were coded using thematic analysis method. The findings indicate 13 components as the most basic media policy of the Islamic Republic of Iran in the field of press and social networks and 12 components as the approach of the studied governments.در ایران، سیاست رسانهای علاوه بر مراجع اصلی تاثیرگذار، از تغییر دولتها نیز متاثر میشود؛ چرا که یکی از ابزارهای اساسی هر دولتی برای پیشبرد اهداف خود رسانهها هستند. این تغییر دولتها، بسته به رویکرد هر دولتی، نتایج متفاوتی را در اتخاذ عملکردها بر جای میگذارد. ساختار و ارادهی سیاسی، عواملی هستند که به شدت بر عمل سیاسی در ایران تأثیرگذار میباشند. در این پژوهش با نگرش فرآیندوار و تاثیر متقابل ساختار و اراده بر عمل سیاسی به این سوال پاسخ داده میشود که دولتهای اصلاحات و اصولگرا چه رویکردی به مطبوعات و شبکههای اجتماعی داشتند و دواعی و موانع و نقاط قوت و ضعف دولتها در زمینهی اجرای سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران. چه می باشد. برای این کار، از رهیافت نظری میگدال با عنوان دولت قوی و جامعه ی ضعیف بهره گرفته شد. در این پژوهش کیفی، با استفاده از منابع کتابخانهای و اسنادی، و مصاحبه دادهها جمعآوری و مورد تحلیل قرار گرفتند. برای استخراج مولفههای سیاست رسانهای، بیانات رهبری و برای به دست آوردن رویکرد دولتهای اصلاحات و اصولگرا، مطالب مطرحشده توسط روسای جمهور و وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونین مطبوعاتی در بازهی زمانی 1376-1392 با استفاده از روش اسکن محیطی بررسی و مضامین مستخرج با استفاده از روش تحلیل موضوعی کدگذاری شدند. یافتهها نشانگر 13 مولفه به عنوان اساسیترین سیاست رسانهای جمهوری اسلامی ایران در زمینهی مطبوعات و شبکههای اجتماعی و 12 مولفه به عنوان رویکرد دولتهای مورد پژوهش میباشد.https://www.jcsc.ir/article_246988_8475d03fa6f8eef4174956bdcbc61704.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-5575186820221122The Optimal Audience Persuasion Model for IRIB's Political Programmingتدوین مدل مطلوب اقناع در برنامه های سیاسی تلویزیون32936370132210.22034/jcsc.2023.535971.2447FAعلی اصغر کیااستاد و مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطباییسید رضا نقیب الساداتعضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطباییاسماعیل سعدی پوراستاد گروه روان شناسی دانشگاه علامه طباطباییمرتضی اصل رکن آبادیدانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبائی0000-0002-1829-4444Journal Article20210822Today, Iranian audiences show great interest in foreign-based Persian-broadcast media due to their use of modern techniques of persuasion. This study focuses on the increasing importance of developing a model to reabsorb the domestic audiences of IRIB’s political programming by identifying the strengths and weaknesses of current production models, and tapping into potential opportunities, while remaining wary of threats. In this study we used Non-Probability (purposive) sampling and the SWOT analysis methods through Space technique. Samples were selected from IRIB managers and university professors. Subjects with affiliation to IRIB gave high satisfaction scores to existing programming whereas those with no affiliation to IRIB gave below-average scores to the same contents. We believe this discrepancy to be a cause for concern and propose greater emphasis on audience-oriented elements and social context in IRIB’s political programming and production. Based on our findings, IRIB should take a variety of measures to persuade audiences of IRIB’s political programs; the most important of these are as follows:<br />• Competing with rival foreign broadcasters in producing programs that are both relevant and trustworthy, <br />• Presenting such programs using novel technical standards of TV production and content delivery,<br />• Giving producers greater influence over the content they produce,<br />• Modernizing IRIB’s organizational structure to cater for the tastes and interests of the broad spectrum of domestic audiences,<br />• Enabling decentralization of production with a focus on talents and potentials of IRIB’s producers in provincial centers across the country.امروزه مشاهده میشود مخاطب ایرانی به دلیل ویژگیهای رسانههای فارسی زبانِ خارج از کشور و همچنین به دلیل شیوههای جدیدِ اقناعیِ بکار گرفته شده از سوی این رسانهها، به سمتِ آنها گرایش پیدا کرده است؛ از این رو طراحی مدلی برای اقناع مخاطبـان برنامههای سیاسی تلویزیون با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف و همچنین فرصتها و تهدیدهای فراروی رسانه ملی اهمیت مضاعف خود را در مساله اصلی این پژوهش نمایان ساخت. برای دستیابی به هدف این پژوهش از روش سوات با تکنیک فاصله استفاده شده است و نمونهگیری نیز به روش نااحتمالی هدفمند از میان مدیران رسانهای و اساتید دانشگاه صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد میانگین کسب شده از محیط داخلی(نقاط قوت و ضعف) رسانه ملی، امتیاز بالایی است و امتیاز حاصل از محیط خارجی(فرصتها و تهدیدها) زیر حد متوسط است. میانگینهای حاصل از هر محیط نشان میدهد که در محیط خارجی، چالش جدیتر برنامههای سیاسی صداوسیما با محوریت مخاطب و آثار اجتماعی پیام است و محیط داخلی در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارد و بدین منظور جایگاه طراحی مدل اقناع، در گام اول باید تقویت عناصری باشد که معطوف به مخاطب و آثار اجتماعی ارتباط است. بر این اساس ورود سازمان صداوسیما به عرصه رقابت، افزایش اختیارات مدیران، بازنگری در ساختار سازمانی، توجه بیشتر به خواست و میل مخاطبان، تاکید بر مسائل هر استان، تنوع در ارائه پیام های سیاسی و ... از مهمترین مواردی است که این سازمان باید جهت اقناع مخاطبان برنامههای سیاسی در دستور کار خود قرار دهد.https://www.jcsc.ir/article_701322_0175cfec37d42989fff4d7ec74b94392.pdf