انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-557593120130801The Obstacles of Women’s Professional Promotion in Medical Education System of Iran: A Qualitative Study in the Sociology of Medical Educationموانع ارتقای زنان در نظام پزشکی ایران: مطالعه ای موردی کیفی در جامعه شناسی آموزش و پرورش114215376FAJournal Article20120918This article is to explain poorer attendance of women at higher and professional levels of medical education, taking a qualitative methodological approach. The findings illustrate that the participants of this qualitative study have recognized five factors as main forces to deter women from improvement in Iranian medical education system and serious participation at higher, specialized and managerial levels of the system. These factors are: "Involvement in domains of marriage and family", "Existing a sort of patriarchy or masculinity in Iranian culture and society", "financial & economic issues", "psychological differences between men and women", "issue of adherence to traditional and religious norms in relations between men and women."Moreover, in view of participants, authorities and policy-makers of medical education systems play key roles in deterring women from accessing higher managerial positions at the system, while they don’t blame authorities for excluding women from all rights of being highly educated and qualified in medical education system. The article, as a final point, asserts that the factor of "gender-based stereotypes" is central to explain poorer attendance of women at higher and specialized levels of medical education, among various factors influencing the subject. The findings also demonstrates that two factors, namely, "Patriarchal family" and "gender-based stereotypes" play key role in generating disparities and deterring women from equal improvement opportunities in the society.صرف نظر از اینکه در یک دهة گذشته سهم زنان در آموزش عالی، به ویژه در مقاطع کارشناسی و عمومی افزایش یافته است و بارقههایی از گسترش حضور زنان در موقعیّتهای شغلی بالاتر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دیده میشود، امّا حضور ایشان در مقاطع بالای تحصیلی و شغلی نظام آموزش پزشکی همچنان اندک و کمرنگ بوده و نابرابریها و تحریمهای اجتماعی مبتنی بر جنسیت در این حوزه چشمگیر است. در این مقاله، با اتخاذ رویکرد روششناختی کیفی و با استفاده از تکنیک « مصاحبه با مطلعین کلیدی» تلاش شده است فهم شماری از مطلعین کلیدی نظام آموزش پزشکی ایران دربارة این موضوع مورد مطالعه قرار گیرد. یافتههای این واکاوی نشان میدهد که مشارکتکنندگان، پنج مقوله یا عامل مهم مرتبط با عاملیت و ساختار را به مثابه موانع عمده در مشارکت جدّی و واقعی زنان در مقاطع و مدارج بالای علمی و دانشگاهی نظام آموزش پزشکی مشخص کردهاند. این پنج عامل بازدارنده عبارتند از: « وارد شدن به حوزة ازدواج و خانواده»، « مردسالاری یا پدرسالاری موجود در فرهنگ جامعه ایرانی»، « مسائل مالی و اقتصادی»، « تفاوتهای روانشناختی موجود میان دو جنس» و « مسألة رعایت حدود شرعی و عرفی در روابط بین دو جنس». همچنین از نظر مشارکتکنندگان، اگرچه نقش مسئولین و تصمیمگیران نظام آموزش پزشکی در عدم دستیابی زنان به پستهای مدیریتی پررنگ است، اما نمیتوان نقشی بازدارنده در خصوص ادامه تحصیل زنان برای ایشان قائل شد. منحیثالمجموع، میتوان عامل « خانوادة مردسالار و مبتنی بر کلیشههای جنسیتی» را در صورتبندی تحریمهای اجتماعی مبتنی بر جنسیت و سلب فرصتهای برابر پیشرفت از زنان در حوزة نظام آموزش پزشکی ایران به عنوان عاملی بسیار مؤثر معرفی نمود.https://www.jcsc.ir/article_15376_95f2b88bc97ce54084fa98f855a1a540.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-557593120130801A Comparative Analysis of the Role of Iranian Public Science Magazines in Upgrading Scientific knowledge of their Audienceتحلیل مقایسه ای مجله های علمی عمومی ایران با تاکید بر توانایی آن ها در افزایش سواد علمی مخاطبان436215378FAJournal Article20120924This article offers an argument on public science magazines in Iran and their ability to increase public scientific literacy. This research paper covers 144 public science magazines that appeared since some 100 years ago in the late 19th century in Iran and have gone through various changes. We selected 12 issues from 12 magazines randomly to establish our argument. Then a qualitative content analysis was used to study these 12 issues. In order to perform the qualitative content analysis on the sample issues, we first operationalized the concept of "public scientific literacy" in accordance with the characteristics that can be identified in an individual who is considered to be "scientific literate". During this process we identified four indicators that could represent "public scientific literacy" and they included: 1- scientifically-driven actions, 2- scientific attitudes, 3- social reflexivity of science, and; 4-scientific norms of behavior. Had these four characteristics been present in any of the randomly selected issues, we considered the text to be able to deliver scientific literacy to its audience and to increase the level of scientific literacy among individual audiences. Some of the findings indicate that Nojoom Magazine was among the best in terms of delivering scientific literacy to its audience and contributing to and increase of scientific literacy among its audience.این مقاله به این مساله میپردازد که نحوه بازنمایی علم در مجلههای علمی عمومی ایرانی از نظر ارتباطی به شکلی ناقص صورت میگیرد و به همین دلیل این مجلهها نقش چندانی در افزایش سواد علمی مخاطبانشان نداشتهاند. چارچوب نظری برای تحلیل این مساله با استفاده از نظریه قالببندی تنظیم شده که بین کیفیت متون علمی عمومی و کیفیت سواد علمی مخاطبان رابطه منطقی برقرار میکند تا بتواند فرآیند اثرگذاری متون ارتباطی را تبیین کند. به لحاظ روش شناسی نیز 144 مجله علمی عمومی (12 شماره از 12 عنوان مجله) را به طور تصادفی انتخاب و تحلیل محتوای کیفی کردهایم تا توانایی آنها در افزایش سواد علمی مخاطبان را نشان دهیم. برای انجام این تحلیل، ابتدا مفهوم سواد علمی را براساس مشخصاتی که برای فرد باسواد علمی تعریف شده، عملیاتی و چهار مولفه بازنمایی ویژگیهای کنش علم محور، ویژگیهای نگرش علمی، تاثیرات اجتماعی علم و ویژگیهای هنجاری علم را شناسایی کردیم. سپس چنین فرض کردیم که چنانچه این ابعاد چهار گانه در متن علمی عمومی بازتاب یافته باشند، در اینصورت میتوان قضاوت کرد که چنین متونی قابلیت افزایش سواد علمی مخاطبان را دارند. تحلیل این مجلهها، امکان مقایسه آنها را نیز فراهم آورد و نتایج نشان میدهند که مجله « نجوم»، بیش از یازده مجله دیگر، متونی را تولید کرده که توانایی افزایش سواد علمی مخاطب را دارند.https://www.jcsc.ir/article_15378_b9e82f29f0669376d6408df03fae0e88.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-557593120130801Urbanization and the Kitchen in Iranآپارتمان نشینی و آشپزخانه در ایران637615379FAJournal Article20121027This article aims at the relation between Iranian women and Iranian modern spaces such as kitchens. Their approach towards their homes and spaces especially kitchen has been studied through a survey done on about 15 women from different types of culture, education and age, mainly having a middle or high class level .Different lifestyles and classifications in religious believes has presented various results. Different tastes have lead to paradoxical feedbacks from these social classes and lifestyles. Yet a particular kitchen type for an Iranian culture is necessary.
امروزه بیتوجهی معماران و طراحان به ارزشهای متفاوت زنانه، غالبهای جدید غیر قابل انعطافی را تشکیل داده است. وجود آشپزخانههای باز در خانهها و آپارتمانهای جدید جزئی از ساختار واحد مسکونی امروز ایران به حساب میآید. این تغییر فضایی پیامدهایی در نظام اجتماعی و روابط انسانی دارد. این مقاله در صدد کاوش تجربه زیست زنان ایرانی در این فضای نوپدید است. این مقاله با بهرهمندی از روش مصاحبه کیفی تفاسیر زنان تهرانی از این پدیده را بازنمایی میکند. زنانِ موافقِ مورد مصاحبه دلایلی چون از میان رفتن حریم اختصاصی، نامناسب بودن این سبک معماری با سبک زندگی ایرانیان در زمینه آشپزی و پوشش را عمدهترین دلایل مخالفت خویش با این سبک معماری ذکر کردهاند. در مقابل زیبایی و به روز بودن و همچنین امکان ارتباط بیشتر با فضاهای دیگر و خانواده از سوی زنانِ موافق، دلایل مناسب بودن این سبک دانسته شده است. یافتههای این مقاله ضرورت ارائه مدلهای معماری متنوعتر برای خانههای ایرانی را مطرح میکند. مدلهایی که ضمن دارا بودن ارزشهای زیباشناختی برای سبکهای زندگی متنوع زنانِ ایران، گزینههای متنوعتر و سازگارتری را عرضه نمایند.https://www.jcsc.ir/article_15379_fbe5cfdcccf0644cf1c3962b0dd9c227.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-557593120130801Space, Identification & Development
(Kheirabad and Roknabad Villages)فضا، هویت بخشی و توسعه (مورد مطالعه روستاهای خیر آباد و رکن آباد شهر سمنان7710415382FAJournal Article20120529This article examines four processes of identity formation in developing of life and occupation opportunities in southern villages of Semnan city. This study relies on field study and ethnographical data. In fact for the significance of theoretical dimension of identity formation, the study of connections and relations between space and individual has been put in analytical framework.
The Andreas Glaeser’s spatial hermeneutics analytical model has been applied in qualitative analysis. It emphasizes on transition of identity into identification and encompasses four analytical processes: The tropic reading of space /writing of space/placement of self/chronotop. These processes are made specialization of identity have been examined in Kheirabad & Roknabad villages. These villages have been rivals of each other during the long time.در مقاله حاضر چهار فرایند شکل گیری هویت در فرایند توسعه فضاهای کار و زندگی در دو روستای جنوبی شهر سمنان بر اساس مطالعه میدانی و دادههای مردم نگارانه بررسی شدهاند. در واقع با توجه به ابعاد تئوریک و دشوار مساله هویت، نقاط ارتباط و اتصال میان فرد و فضا - که یکی از جنبههای مادی شکلگیری هویت است- در چهارچوبی تحلیلی قرار گرفته است. این تحقیق با استفاده از روش هرمنوتیکی که یکی از روشهای تحلیل کیفی است با تغییر مفهوم هویت[1] به مفهوم هویت بخشی[2] چهار فرایند تحلیلی را در بر داشته است: خوانش بلاغی فضا[3]، نوشتار فضایی[4]، جایگیری خود[5] و کرونوتوپ[6]. فرایندهای مذکور که باعث فضایی سازی مفهوم هویت میشوند به طور مشخص در دو روستای جنوبی شهر سمنان با نامهای خیرآباد(خیروژ) و رکن آباد(رکنوژ) بررسی شدهاند که در طول زمانهای گذشته تاکنون بعنوان دو رقیب موثر در توسعه فضاهای کار و زندگی خود نقش داشتهاند.
<br clear="all" />
[1]. identity
[2]. Identification
[3]. reading of space
[4]. writing of space
[5]. placement of self
[6]. chronotophttps://www.jcsc.ir/article_15382_793d42ec75af25b3546b80549da57d7a.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-557593120130801Space, Identification & Development
(Kheirabad and Roknabad Villages)رابطه معماری مجتع های مسکونی شهری با سرمایه اجتماعی ساکنین10513215383FAJournal Article20121128This article examines four processes of identity formation in developing of life and occupation opportunities in southern villages of Semnan city. This study relies on field study and ethnographical data. In fact for the significance of theoretical dimension of identity formation, the study of connections and relations between space and individual has been put in analytical framework.
The Andreas Glaeser’s spatial hermeneutics analytical model has been applied in qualitative analysis. It emphasizes on transition of identity into identification and encompasses four analytical processes: The tropic reading of space /writing of space/placement of self/chronotop. These processes are made specialization of identity have been examined in Kheirabad & Roknabad villages. These villages have been rivals of each other during the long time.فضا بستری است که فعالیتها و رفتارهای انسانی در آن شکل میگیرد و روابط اجتماعی و فرهنگی انسانها با یکدیگر در این عرصه اتفاق میافتد بنابراین همچون ساختاری است که میتواند در کنار مجموعهای از قابلیتها, محدودیتهایی هم برای کنشگران فراهم آورد. جبرگرایان محیطی و طرفداران رویکرد جبریت معماری معتقدند هرنوع تغییر در محیط به تغییر در رفتار اجتماعی منجر میشود درواقع ساختارهای محیطی چه محیط ساخته شده و چه محیط زمینی تعیین کننده اصلی کنش انسان هستند به تعبیر آلتمن محیط سکونتگاه در شکلگیری ارتباط افراد و هنجارهای ناشی از آن تاثیر دارد از این جهت توجه به رویکردهای انسان گرا در معماری سکونتگاههای جمعی یک ضرورت حیاتی است چرا که توجه به چنین زیرساختهایی میتواند زمینهساز ارتباط و پیوند ساکنان، تقویت حس تعلق و تعهد اجتماعی, اعتماد متقابل، پایبندی به هنجارها و موازین اخلاقی و در یک کلام سرمایه اجتماعی اجتماعی باشد منظور از سرمایه اجتماعی سرمایه و منابعی است که افراد و گروهها از طریق پیوند با یکدیگر میتوانند بدست آورند به تعبیر دیگرسرمایه اجتماعی امر رابطهای بوده و در شبکه روابط اجتماعی و تعامل بین افراد شکل میگیرد و به تعبیر پورتز , سرمایه اجتماعی در درون ساختار روابط افراد یافت میشود. برای برخورداری از سرمایه اجتماعی, فرد بایستی با دیگران رابطه داشته باشد و در واقع همین دیگران هستند که منبع واقعی برخورداری فرد از مزایا و امتیازات میباشند. با توجه به عنصر رابطه ( تعامل اجتماعی ) به عنوان هسته اصلی سرمایه اجتماعی , شکل و قالب طراحی فضای مسکونی میتواند بستر لازم برای یرقراری رابطه بین افراد نقش مهمی ایفا کند. نوشتار حاضر با این رویکرد به بررسی رابطهی بین معماری مجتمعهای آپارتمانی و سرمایه اجتماعی میپردازد. تحقیق به مطالعه رابطه معماری مجتمعهای آپارتمانی با سرمایه اجتماعی میپردازد. تحقیق از نوع علی- همبستگی بوده و در شهر اردبیل به بررسی دیدگاه ساکنین در خصوص کیفیت معماری مجتمعهای مسکونی میپردازد جامعه آماری کلیه ساکنین واحدهای آپارتمانی سه واحد و بیشتر میباشد (120000)که از بین آنها390 نفر به طور تصادفی مورد مصاحبه و پرسشگری قرار گرفتند یافتهها نشان میدهند که: کیفیت طراحی واحدهای همسایگی/کیفیت طراحی طبقات مجتمع/تعداد طبقات واحدها/ معماری و طراحی مجتمع/فضاهای عمومی و مشترک مجتمع/احساس امنیت در مجتمع آپارتمانی بر سرمایه اجتماعی تاثیر معناداری دارند. تاثیرکیفیت استقرار واحدهای مجتمعهای بر سرمایه اجتماعی ساکنین تایید نشد.https://www.jcsc.ir/article_15383_dcd5eafdcce34934565761ca5f62e8b6.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-557593120130801The relationship between apartment complexes architecture and residents' Social Capitalتاثیر گروه شغلی افراد بر نوع و میزان مصرف فرهنگی انان13315615385FAJournal Article20121209This article studies the relationship between architecting of Apartment complexes with social capital amid residents in Ardabil city. The research is causal–correlation and examines respondents' views on this relationship (architecture and social capital). Population of the study is all residents who living in apartments with 3 stories and above (approximately 120000) and all flats and apartment complexes in Ardabil. Almost 430 people randomly selected as a representative sample and findings show that. Designing and architecture quality of apartment complexes affect residents' social capital. Designing and architecture quality of stories affect residents' social capital. Number of stories affects residents' social capital.
Designing and architecture quality of neighbor units affect residents' social capital. Public and general spaces design in complexes affect residents' social capital. There is significant relationship between apartment security feeling and resident's social capital. And hypothesis that establishing position of apartment complexes affects residents' social capital was rejected.این مقاله به تحلیل رابطه بین شغل، به عنوان یکی از اصلیترین فعالیتهای بشری و الگوی مصرف برخی کالاهای فرهنگی میپردازد. مطالعه مباحث نظری پیرامون ارتباط شغل با سبک زندگی و مصرف نشان میدهد که گروهبندی شغلی افراد به واسطه مؤلفههای ملموس و عینی سبک زندگی بر مصرف آنها به ویژه مصرف فرهنگی تأثیرگذار است. یکی از متفکرانی که در این حوزه نظریاتی ارائه نمود، پییر بوردیو است. همانطور که بوردیو تأکید داشت مصرف را باید مانند دستهای اعمال اجتماعی و فرهنگی به عنوان راهی برای ایجاد تمایزات بین گروههای اجتماعی در نظر بگیریم. بر این اساس شغل افراد با توجه به اینکه یکی از مهمترین عوامل نشاندهنده منزلت اجتماعی آنها محسوب میگردد، به طور عامدانه یا غیرعامدانه عاملی برای در پیش گرفتن سبک متفاوتی از زندگی و نمایان ساختن آن به وسیله عینی نمودنش به صورت استفاده از کالاهای فرهنگی خاص دیده میشود. به تعبیر دیگر مدل نظری تحقیق حاضر نشان میدهد که چگونه گروههای شغلی مختلف با انتخاب الگویهای خاص مصرفی تلاش دارند تا روش زندگی مجزایی را انتخاب کرده و خود را از دیگران متمایز سازند. در واقع این تمایزطلبی از طریق اثرگذاری شغل افراد بر مؤلفههای عینیتیافته سبک زندگی امکانپذیر میگردد. روش تحقیق این پژوهش تحلیل ثانویه بوده که در آن از اطلاعات ثانوی پیمایشی ملی که در کل استانهای کشور اجرا گردید استفاده شده است. نتایج نشان داده است که فرضهای اصلی تحقیق مبنی بر وجود رابطه بین گروهبندی شغلی از جمله دانشجو، کارمند، معلم، مهندس، کارگر، بازاری و... و میزان مصرف کالاهای فرهنگی همچون تلویزیون، ماهواره، کتاب، سینما و... مورد تأیید قرار گرفته است.https://www.jcsc.ir/article_15385_4bf356684a8dbca222aad2b50307b478.pdfانجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطاتمطالعات فرهنگی و ارتباطات2008-557593120130801Occupational Grouping influence on Level and Type of Cultural Consumptionسپیده یا الی..؟ خوانش انتقادی فیلم درباره الی.....15717315387FAJournal Article20120625This article try to analyzes relationship between occupational, as one of main humankind activities, and pattern of several cultural goods. Theoretical discussions about relationship between occupational , life style and consumption shows persons Occupational grouping influence on consumption Particularly cultural consumption, through tangible and objective components of life style. Our Theoretical framework is based on one of the ideas in this field presented by Pierre Bourdieu. He emphasizes that consumption is a way to make a distinction between social groups. According this theory individual’s occupational, as a important marker of social status, Intentionally or unintentionally lead to taking different life style and showing it by using of Specific cultural goods. In fact Theoretical model of this research shows how various Occupational groups try to choose different life way and Distinguish themselves from others. This distinction is Possible by persons’ occupational influence on objectified components of life style. The method of this study was a secondary analysis of the data from a national survey was conducted in all provinces. Research results have shown that the basic assumptions regarding the relationship between occupational groups, including students, staff, teachers, engineers, workers, businesses … etc, and consumption of cultural goods such as TV, Satellite, books, cinema and ... etc, Has been approved.بازنمایی، بازتابی از واقعیتهای جهان پیرامونی نیست؛ بلکه تصویری جهتداده شده از واقعیت، در رابطه با متن اجتماعی و فرایندهای ایدئولوژیک جاری در جامعه است. رسانهها نیز تصویر بازنمایی شده از واقعیت ارائه میدهند؛ بهویژه زمانی که واقعیت زندگی زنان را در فیلم و سریالها به تصویر میکشند؛ آنچه از زنان در فیلمها به تصویر در میآید، منطبق بر متن اجتماعی و ایدئولوژیهای پنهان در هنجارهای اجتماعی است، هنجارهایی که نه خنثی هستند و نه عینی؛ بلکه در راستای منافع طبقات برخوردار از قدرت اجتماعی شکل یافتهاند. طبیعی جلوه دادن آنچه تاریخمند است را بارت، اسطوره مینامد. به نظر وی زندگی اجتماعی مملو از اسطورههاست. اسطورهها، نظامهای معناییای هستند که نبایستی آنها را بدیهی و مسلم فرض کرد، بلکه اسطوره با طبیعی جلوه دادن آنچه تاریخی است، منافع گروهی را تامین میکند رویکرد تاریخمند بارت و تلاش او در جهت پرده برداشتن از منافع برخی نیروهای اجتماعی در فرهنگ عامه قابل توجه است. با همین رویکرد، مقاله حاضر به بازنمایی زن در فیلم «درباره الی... » اصغر فرهادی میپردازد تا به کشف معانی پنهان فیلم و آشکارسازی اسطوره بیکفایتی زن در لایههای معنایی این فیلم برسد. در این راستا مقاله حاضر در بخش رویکرد نظری با گذری بر مفهوم بازنمایی به شرح نظریه اسطوره بارت میپردازد. سپس همچون بارت که نشانهشناسی را روشی اساسی برای نقد ایدئولوژیک و کشف اسطوره میداند، این مقاله نیز به تحلیل نشانهشناختی فیلم «درباره الی...» میپردازد تا اسطوره فیلم و گفتمان سازنده آن را برملا سازد.https://www.jcsc.ir/article_15387_4ffb8d5a4e493c4e3b30d63a7bf0a5b6.pdf