نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
2 دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
در این مقاله سعی شده تا با رویکردی کلیتنگر، موضوعاتی همچون جامعهی روستایی، سینمای روستایی، تغییرات سیاستهای حاکمیتی و اقتصاد سیاسی دولتهای گوناگون پس از انقلاب اسلامی سال 1357، در تقابل با یکدیگر قرار گرفته و ارتباطات مختلف و متداخل آنها، با استفاده از مجموعه نظریات انتقادی مورد بررسی قرار گیرد. ما در این تحقیق با تقسیمبندی ادوار گوناگون بازه زمانی مورد بحث و انتخاب نمونهای سی عددی از فیلمهای روستایی سینمای ایران با استفاده از روش نمونهگیری متناسب با حجم، متوجه شدیم که سینمای روستایی در مقطع ده سالهی تثبیت حاکمیت انقلابی و جنگ با عراق دارای بیشترین میزان واقعنمایی، پایبندی به واقعیت زندگی روزمره و نقد اجتماعی بوده و کمترین میزان مظاهر صنعت فرهنگسازی (نظیر کلیشهها یا طبیعتزدگی) را نسبت به دورههای بعد داراست. در مقطع سازندگی به خاطر سیاستهای تعدیل ساختاری و همچنین ساختسیاسی جامعه در این دوران، فیلمها اکثراً تبلیغی و ایدئولوژیک بوده و مظاهر سینمای گیشهپسند و همچنین جشنوارهای در فیلمهای روستایی نمود بیشتری مییابند. در مقطع اصلاحات، غیر از موارد ایجاد نگرشهای تازه و نقدهای نهچندان عمیق اجتماعی، مناسبات سینمای روستایی مانند دوران قبل بوده و فیلمهای جشنوارهپسند روستایی با رویکردی طبیعتزده نمود زیادی پیدا میکنند. در دورهی بازآفرینی گفتمان انقلابی از سال 1384 به بعد نیز، فیلمهای شبهدولتی و ایدئولوژیک با ساختاری مشابه با فیلمهای جشنوارهپسند و با تأکید بر طبیعتگرایی و مذهبیگری عرفانی (در تقابل با مذهبیگری متعارف و سنتی) و همچنین کلیشههایی مانند کلیشهی کودک یا عقبماندهی ذهنی، عملاً برای واقعیت اجتماعی روستا، اهمیت زیادی قائل نمیشوند.
کلیدواژهها